عادت دارم همیشه وقتایى که بیرون میرم یه تن ماهى کوچیک یا یه مقدار غذاى سگ توى کیفم میذارم چون میدونم همیشه بالاخره یکیشونو تو راه میبینم اما چند روز پیش فراموش کردم اینکار رو بکنم و توى مسیرى که به یک مرکز خرید میرفتم چشمم افتاد به یک سگى که کنار یه خونه خالى از سکنه نشسته بود و با سگهاى دیگه اى که تا به حال دیده بودم خیلى فرق داشت. از ظاهرش مشخص بود که یک سگ خانگى بوده که یا مدتها بود که گم شده بود و یا صاحبش اونجا ولش کرده بود. نزدیکش که شدم تازه یادم اومد غذایى همراهم ندارم، دور و بر رو هم نگاه کردم سوپر مارکتى رو نزدیک به خودم نمیدیدم. نیم خیز شدم و یکم نوازشش کردم و سعى داشتم یکجورى دنبال خودم تا یه سوپرى بکشونمش اما فایده نداشت و از جاش ت نمیخورد. دست انداختم دور کمرش تا بلندش کنم اما با اصرار از جاش بلند نمیشدوزن بیست کیلیوییش انگار شده بود پنجاه کیلو و حتى نمیشد بلندش کرد. خسته شدم، روى دو زانو نشستم و نگاهش کردمسرش رو میاورد بالا تا نوازشش کنم و من چشمهاش رو دیدم قد یه عالم غم توش بود همه اش غصه بودنگاهش آزارم میداد چون من تا به حال اینقدر ناراحتى رو تو نگاه هیچ موجودى ندیده بودم. همینجور که سرش رو نوازش میکردم دستم رو کشیدم بیخ گردنش و حدسم درست بود یه قلاده ى قدیمى و زنگ زده، محکم دور گردنش چفت شده بود. با کلى زور و زحمت بازش کردم و انداختمش یه گوشه از بس قلاده محکم بسته شده بود، تمام موهاى دور گردنش ریخته بود و جاش زخم شده بود همین که بازش کردم انگار تازه حیوون بیچاره راحت شد. مجبور شدم اونجا ولش کنم و برم بعدا فهمیدم که اون سگ نزدیک به یک سال هست که تو اون منطقه رها شدهدرست جلوى همون خونه ى خالى اما یک سال که از جلوى اون خونه ت نمیخوره و تمام مدت چشم میدوزه به خیابون تا دوباره ماشین صاحابش رو ببینه تمام مدت منتظر هست تا صاحبش بالاخره بیاد دنبالش و ببرش انگار هنوز وفاى نداشته ى صاحبش رو با وفاى خودش محک میزد و ایمان داشت یک روز برمیگرده هرچقدر دیر برمیگرده!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

معـرفی و آمــوزش کامل سایت نئوباکس(کسب درآمد اینترنتی) مواد غذایی مخزن فایل های دانشجویی Terrance Todd Heidi نقد آثار سینمایی و سریال های ایرانی Night MOVIE پمپ شناور